-پاسخ آیت الله سیستانی درباره لباس مشکی در محرم وصفر
-پاسخ آیت الله خامنه ای درباره افطار کردن با تربت امام حسین علیه السلام
-دست زدن همراه با شادي و خواندن و ذكر صلوات بر پيامبر اكرم و آل او(ص) درجشن هايي كه به مناسبت ايام ولادت ائمه(ص) و اعياد وحدت و مبعث برگزار مي شود چه حكمي دارد؟ اگر اين جشن ها در مكانهاي عبادت مانند مسجد و نمازخانه هاي ادارات و يا حسينيه ها برگزارشوند، حكم آنها چيست؟
-پاسخ آیت الله شبیری زنجانی درباره جشن عروسی در ماه محرم وصفر
-پاسخ آیت الله مکارم شیرازی درباره اصلاح و آرایش در ماه های محرم و صفر
-پاسخ آیت الله روحانی درباره جنگ عایشه با امیرالمؤمنین (علیه السلام) از همه گناهان بدتر بود
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز روز عید غدیر
-پاسخ آیت الله جوادی آملی درباره نماز عید غدیر
-پاسخ آیت الله حکیم در باره افضل بودن حضرت علی علیه السلام از بقیه ائمه وپیامبران
-پاسخ آیت الله وحید خراسانی درباره سیگار کشیدن در ماه رمضان

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:16605 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:5

با استفاده از آيات و روايات پيوند شئون مختلف حج با «ولايت» چگونه است؟
شئون مختلف حج با ولايت مرتبط است. در اينجا شرحي از كيفيت ارتباط كعبه با ولايت و نحوة پيوند عرفات و مشعر و منا و زمزم و صفاو ... با امام، از فرهنگ وحي آسماني و نيز از زبان معصومان(ع) ارائه مي‎شود:

1 ـ همانطور كه سوگند به زمان و زمانه‎هاي حساس و تاريخي نظير «عصر وحي و رسالت» در قرآن مطرح است: «والعصر إنّ الإنسان لفي خسر» عصر/1 ـ 2، به سرزمينهاي مهم تاريخي نيز در قرآن سوگند ياد شده است؛ مانند آيه كريمة «لا أُقسم بهذا البلد و أنت حلّ بهذا البلد» بلد/1 ـ 2 كه در آن به سرزمين مكه و بلد امن سوگند ياد شده است، ليكن سوگند به سرزمين مكه را با قيدي همراه كرده و آن اينكه پيامبر خدا در آن سرزمين باشد.

خداوند به سرزمين و به مكه‎اي سوگند ياد مي‎كند كه پيامبر اسلام(ص) در آن باشد و گرنه مكه بدون پيامبر و كعبه بدون رهبر آسماني سرزمين معمولي و خانه‎اي عادي است كه رفته رفته به صورت بتكده كامل درآمده و مركز بت پرستي شده و در اسارت بت‎پرستان و شهوترانان خواهد بود، تا جايي كه «ابو غُبشان» كليددار كعبه، سرقفلي توليت كعبه را در شب نشيني مستانة طائف به دو مشك شراب مي‎فروشد (الميزان 3/362) و سرپرستي كعبه بين مستان، با بهاي شراب سرمستان طائف خريد و فروش مي‎شود.

2 ـ قيام خونبار سرور آزادگان جهان، در برابر استكبار و طغيانگري و واقعة شهادت آن حضرت، از رويدادهاي بنام جوامع انساني است كه هاضمة تاريخ توان فرسايش آن را ندارد. اين سانحة سنگين و صحنة سهمگين به دو بخش تقسيم شده است كه مجموع ان دو بخش، رسالت قيام عليه طغيان و فساد و استكبار و الحاد را در آن زمانه و در تمام زمانها تبيين مي‎كند: بخش اوّل، شهادت حضرت حسين بن علي(ع) و ياران آن حضرت در سرزمين كربلاست. و بخش دوم، پيام رساني اين شهادت به وسيلة حضرت سجاد و زينب كبري(ع) و ديگر بازماندگان نستوه آن حضرت و طرد حكومت طاغوت زمان در كوفه و شام است.

وقتي كاروان اسراي كربلا به شام وارد شد و در مسجد جامع دمشق مقرّ فرمانروايي اموي مجلسي ترتيب يافت، بر اثر خون گرانقدر شهداي كربلا حكومت وقت مجبور شد به حضرت سجّاد(ع) اجازه سخن بدهد و در نتيجه، زمام سخن به دست اهلش افتاد: «وإنّا لأُمراءُ الكلام و فينا تنشبت عروقه» (نهج البلاغه، خطبه 233، بند 1). آنگاه آن حضرت بعد از حمد و ثناي الهي و درود بر پيامبر گرامي اسلام(ص) شروع به معرفي خود و ديگر وارثان به حق پيام‎آوران الهي كرد و در خلال تعريف فرمود: «... أنا بن مكة و مني، أنا بن زمزم و الصفا» (بحار 45/138).

معناي اين كلام نوراني آن است كه فرزند راستين «مكّه» كسي است كه پاسدار روح قبله و مرزبان جان مطاف باشد. فرزند واقعي «منا» كسي است كه براي حفظ ره‎آورد وحي از ايثار و نثار خون دريغ نكند و با فداكاري و قرباني دادن، پيوند خود را با سرزمين قرباني محكم كند. مولود واقعي «زمزم»، كسي است كه با نثار بهترين و شايسته‎ترين خون به پاي نهال اسلام آن را بارور كند و همچنين فرزند راستين «صفا» كسي است كه در حرم قلب او هيچ رجس و رجزي راه نداشته باشد و بر اساس آية تطهير احزاب/33 از هر رجسي منزّه و از تيرگي و آلودگي پاك باشد.

اين انسان كامل همان امام معصوم(ع) است كه بدون او حرمتي براي حرم و مواقف آن نيست؛ زيرا نه در عرفات، «معرفت» و نه در مشعر، «شعور» و نه در منا، «ذبح عظيم و قرباني باتقوا» و نه در زمزم، «نشانة حيات» و نه در صفا، «علامت نزهت و صافي» و نه در رمي جمرات، «رمي شيطان و رجم طاغوت» و نه در حج و زيارات، «آيات بيّنات الهي» ظهور نخواهد كرد.

بدون امامت هيچ يك از آن مواقف در شمار«شعائر الله» نخواهد شود و نظم خاص اختران آسماني، به ويژه مسير نظم ماه، براي شناخت موسم حج و انجام مناسك آن نخواهد بود: «يَسئَلوُنك عَن الأهلّة قل هِي مَواقيتٌ لِلنّاس وَ الحج» بقره/189 و زائران به عنوان «امين البيت الحرام» مائده/2 از احترام ويژه بهره‎مند نبوده، قصد كعبه جنبه شعار الهي نخواهد داشت و ماه ذيحجه از اوج حرمت خاص «الشهر الحرام» مائده/2 نازل شده و در رديف ديگر ماههاي عادي قرار مي‎گيرد و دهة فجر هرگز فروغ خاصي نخواهد داشت تا مورد سوگند خداوند واقع شود و «شفع» و «وتر» آن نيز بهاي مخصوصي پيدا نمي‎كند: «وَالفَجر وَلَيال عَشر وَالشَّفعِ وَ الوَتْر والَّيل اِذا يَسرهَل في ذلِك قَسمٌ لِذي حِجر» فجر/1 ـ 5 و «ترويه» و «عرفه» ويژگيهاي خود را از دست مي‎دهد و طواف كنندگان گرد كعبه همانند فرشتگاني كه در حريم عرش خداوند به طواف مشغولند نخواهند بود و قدمگذاران كعبه و مطاف، به قدمگاه پيامبران الهي در زمين، قدم نخواهند نهاد: «و وقفوا مواقف انبيائه و تشبهوا بملائكته المطيفين بعرشه» (نهج البلاغه، خطبه 1، بند 52).

خلاصه اينكه، زائران محروم از شناخت امامت و ولايت هرگز «وفد» و مهمانان الهي نبوده، از ضيافت معنوي خدا برخوردار نيستند، از اين رو نه براي زيارتشان ارج و حرمتي است و نه بر ديگران لازم است هرچه زودتر پس از بازگشت آنان از حج به زيارتشان بروند و از وفد و مهماناني اين چنين بهره بگيرند، زيرا آن دستوري كه مي‎گويد: هنوز گرد و غبار سفر حج از زائران كعبه زدوده نشده به زيارتشان برويد و تا به گناهي آلوده نشده‎اند آنها را ملاقات كنيد (وسائل الشيعه 8/327) و مي‎گويد: ثواب معانقه و ملاقات با زائري كه گرد و غبار سفر حج را به همراه دارد، همانند استلام و بوسيدن حجرالأسود است (همان 8/328)، شامل همة زائران نمي‎شود.

راز عدم استحباب تكريم اين گونه زائران اين است كه زائري كه امام معصوم(ع) را نمي‎شناسد و امامت را كنار مي‎گذارد و سرپرستي امور مسلمانان جهان را به ياوه مي‎گيرد و رهبري تودة مردم را از حج و زيارت و ديگر فرازهاي عبادي جدا مي‎داند و آن را امري عادي و در اختيار هر فرد قرار مي‎دهد و كرامتي براي هدايت خلق خدا و تدبير امور آنان قائل نيست، در حقيقت انسان را نشناخته و خود نيز به حريم ارزشمند انسانيت قدم نگذاشته است، از اين رو امام محمد باقر(ع) فرمود: «أتري هؤلاء الذين يلبون، والله لأصواتهم أبغض إلي الله من أصوات الحمير» (وسائل الشيعه 9/57). چنين زائري كه با اين ديد به زيارت كعبه رفته و با همان ديد بازگشته چگونه در مدار توحيد طواف كرده و هر گونه شرك و طغيان را زدوده است، در حالي كه مجراي فيض خدا را نشناخته و مهمترين عامل تكامل انساني را ناديده گرفته و بهترين سرچشمه زلال و حيات بخش را از دست داده و تشنه‎كام مانده است.

با توجه به همين نكته است كه رسول اكرم(ص) فرمود: هر كس امام زمان و وليّ عصر خويش را نشناسد مرگ او، مرگ جاهليت است: «من مات و لم يعرف إمام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» (مناقب 1/246) . از آنجا كه مرگ هر انسان همانند زندگي اوست: «كما تعيشون تموتون و كما تموتون تبعثون و كما تبعثون تحشرون» (عوالي اللئالي 4/72) پيوند مرگ و زندگي روشن خواهد شد و چون مرگ كسي كه امام زمان خويش را نمي‎شناسد جاهلي است پس زندگي او نيز جاهلي بوده، همة شئون و سنن حياتي او همانند جاهليت سپري مي‎شود، قهراً حج و زيارت اين گونه افراد نيز حج جاهلي بوده، از حج توحيدي سهمي نخواهد داشت.

3 ـ قرآن كريم با صراحت اعلام مي‎دارد كه هر كس قصد سوء نسبت به كعبه داشته باشد و بخواهد با تخريب آن، دين را از ميان بردارد و با ويران كردن آن، پرستش خدا را بميراند وبا ريشه كن ساختن كعبه طواف و زيارت را محو كند و با نابود كردن آن قيام به قسط را از بين ببرد و خلاصه اينكه هر كس كه خواهان كجروي ظالمانه در كعبه باشد، خداوند او را عذابي دردناك مي‎چشاند، آنسان كه اثري از او باقي و پابرجا نماند.

بر اين اساس، واقعه‎اي كه در عام الفيل روي داد و در آن سپاه ابرهه به عذاب الهي گرفتار آمد: «اَلَم تَرَ كَيف فَعل رَبُّك بِاَصحاب الفيل اَلَم يَجعَل كَيدَهُم في تَضليل و اَرسَل عَليهِم طَيراً اَبابيل تَرميهم بِحجارة مِن سجيل فجعلهم كَعَصفٍ مأكول» فيل/1 ـ 5، اتفاقي منحصر به فرد يا تصادفي تاريخي يا جرقّه‎اي گذرا نبوده كه در طول تاريخ تنها يكبار اتفاق مي‎افتد و تمام مي‎شود، بلكه بر طبق سنت تغيير ناپذير الهي است كه قرآن كريم قاطعانه و به نحو فراگير و بر اساس حكم جاودانه الهي بنيان نهاده است كه: هر كه را قصد كجروي و ستمكاري در كعبه داشته باشد، عذابي دردناك مي‎چشانيم: «وَمَن يُرِد فيه بِالحاد بظلم نُذِقه مِنْ عذاب اليم» حج/25.

اين سخن همانند تعهد الهي در صيانت قران كريم از تحريف است كه خداوند دربارة آن فرمود: «انه لكتاب عزيز لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد» فصلت/41 و 42. سر نگاهداشت آن از نفوذ باطل بدان و نيز راز صيانت آن از نسخ و تحريف و نابودي، اين است كه خود خداوند سبحان عهده‎دار حفاظت از آن است: «إنا نَحنُ نَزَّلْنَا الذِّكرَ و إِنا لَه لَحافِظون» حجر/9.

بنابر اصلي كه قران كريم آن را بنيان نهاده، حرمت كعبه (زادها الله شرفا) نيز به خاطر حرمت حقّ است كه نابود شدني نيست و به خاطر حيات دين است كه هيچ گاه نمي‎ميرد و به دليل دوام وحي است كه بر اساس عهد الهي هرگز به دست فراموشي سپرده نمي‎شود. بنابراين، هر كس قصد بدي دربارة كعبه داشته باشد و در آرزوي خويش انديشة محو حقّ را بپروراند، خداوند او را به عذابي سخت كه در آن وعيد و تعذيب نه اختلافي است و نه تخلّفي، شكنجه خواهد كرد.

نكته اساسي كه نبايد از آن غفلت شود و اين فصل عهده‎دار تبيين آن است اينكه، گرچه كعبه از قداستي ويژه برخوردار است و از دير زمان از گزند تهاجم اصحاب فيل و مانند آن مصون مانده است، ليكن آنگاه كه «ابن زبير» در آن متحصن شد و به خانة منزه و پاك پناهنده شد حكومت جبار وقت به دست منحوس «حجاج ثقفي» كعبه را با منجنيق ويران كرد و پناهگاه ابن زبير را منهدم ساخت و او را دستگير كرد (بحار 2/287)، امّا فرمان حمايت كعبه از سوي صاحب خانه داده نشد و هرگز طير ابابيلي به سراغ حجاج نيامد و همچنين سنگهاي كوه «ابو قبيس» حجرالأسود را گرامي نداشت. خلاصه اينكه، دستي از غيب بيرون نيامد و كاري نكرد و مدّعي همچنان با تاخت و تاز، جايگاه قبله را ويران كرد و مطاف را منهدم ساخت و حجرالأسود را چون سنگهاي عادي به دور انداخت و اركان چهارگانه كعبه را در هم فرو ريخت. اينجاست كه بلنداي مقام ولايت و فروغ اختر امامت و رهبري امّت و قلّة رفيع سياست عارفان مكتب و خلاصه، ارزش «اركان البلاد وساسة العباد» (مفاتيح الجنان، زيارت جامعة كبيره) معلوم مي‎شود.

سخن فقيه و محدث نامدار شيعه، شيخ صدوق(ره) در اين مورد چنين است: آنچه درباره اصحاب فيل جاري شد بر سر حجاج نيامد؛ زيرا هدف مستقيم حجاج، ويراني كعبه نبود، بلكه منظورش دستگيري ابن زبير بود و آن مرد (ابن زبير) ضد حق، يعني مخالف حضرت علي بن الحسين، امام سجّاد(ع) بود. وقتي اين مرد ضد حق، در كعبه متحصن شد، خداوند اراده فرمود براي مردم بيان كند كه به اين ضد حق پناه نخواهد داد، از اين رو مهلت داد تا كعبه را بر سر او ويران كنند (من لايحضر 2/249).

از اين واقعه به خوبي روشن مي‎شود كه ضديت با ولايت و امامت آنچنان مطرود است كه هر كس با مقام رهبري امام معصوم(ع) مخالف است و او را تنها مي‎گذارد و ياري نمي‎كند، بلكه در برابر او موضع مي‎گيرد و خود داعية خام رهبري را در سر مي‎پروراند، اگر به كعبه هم پناه ببرد از امان خاص الهي برخوردار نخواهد بود.

: آية الله جوادي آملي
صهباي حج

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.